محمد جوادمحمد جواد، تا این لحظه: 17 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

نی نی توپولی

ودیگر هیچ...

کسی دیگر نمی کوبد در این خانه متروکه ویران را   کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم!!!   ومن شمع می سوزم  ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند   ومن گریان ونالانم ومن تنهای تنهایم !!!   درون کلبه ی خاموش خویش اما   کسی حال من غمگین نمی پرسد!!!   و من دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم   درون سینه ی پرجوش خویش اما!!!   کسی حال من تنها نمی پرسد   ومن چون تک درخت زرد پاییزم !!!   که هر دم با نسیمی میشود برگی جدا از او   ودیگر هیچی از من نمی ماند!!! &nb...
23 مرداد 1390

مهمونی خونه بابا جون داود...

امشب همگی یعنی خانواده بابا جون رحمان و عموها و دایی ها و عمو نصراله وخانواده شب افطاری خونه بابا جون داود بودیم حسابی منو امیرمحمد و امیر مهدی علیرضا و پرهام شیطنت  کردیم گاهی با هم خوب بودیم گاهی هم دعوامون میشد بعد سری آشتی میکردیم  ادامه بازی امیر مهدی همش دوچرخه منو میگرفت سوار میشد گریه کنان از مامان وبابا کمک میخواستم ولی اونا سرشون گرم مهمونا بود اصلا به من توجه نمیکردند منم خودم به همراه علیرضا دوچرخمو گرفتیم بردیم گذاشتیم انباری این پسر عموم (امیر مهدی دو ماه ازمن کوچیکتره ولی خیلی قلدره چون بچه دوم خانواده شونه حسابی راه وچاه همه چیزو بلده از پس همه برمیاد با هر گروه سنی) منم با اونکه اذیتم میکنه و اسباب بازی بهم نم...
23 مرداد 1390

پارک ملت..

امشب به همراه باباجون رحمان و مامان جون مرضیه و پرهام ودایی جون مجتبی رفتیم پارک ملت جا تون خالی پس از صرف یه افطاری رفتیم زمین بازی کلی من و پرهام بازی کردیم البته مامانم هم باهام بود سرسره قلعه سحرآمیز و کشتی صخره نوردی و روروک تاب الاکلنگ..حسابی بهمون خوش گذشت تازه یه فواره بزرگ هم وسط آبنمای سینما پردیس بود من از اون بیشتر خوش اومده بود  وسایل ورزشی که تو پارک نصب کرده بودند مخصوص گروه سنی کودکان بود کلی ذوق کردم چون دیگه مجبور نبودم از وسایل ورزشی بزرگترا استفاده کنم ولی این بار مامانم منو نبرد قطار سوار کنه یا لااقل یه چند تا عکس ناقابل از ما بگیره اصلا باهاش قهرم...  
22 مرداد 1390

میدونید امروز چه روزیه؟

امروز هفتمین سالگرد ازدواجمونه  پیوند  ما شنبه در تاریخ17/05/83  شب تولد حضرت فاطمه تالار نگاه  چه شب خوبی بود یادش بخیر... این قطعه شعر عشقولانه هم تقدیم بابایی: اگه آسمون زمین شه اگه دریا یه کویر شه اگه دنیا زیرو رو شه اگه چشمات بی غرور شه اگه خورشید بی غروب شه بازم عاشقت میمونم عشقو تو نگات میخونم اگه کوه بیاد رو دوشم اگه جام زهر بنوشم اگه ماه دیگه نباشه روزا آسمون سیاه شه اگه جنگل بشه صحرا اگه امروز نشه فردا بازم عاشقت میمونم عشقو تو نگات میخونم اگه خوابتو نبینم دیگه گل برات نچینم اگه حتی یه جوونه توی گلدونا نمونه بازم عاشقت میمونم عشقو تو نگات میخونم اگه باز مثه...
20 مرداد 1390

گاندی...

از نظر گاندی هفت موردی که بدون هفت مورد دیگر خطرناک هستند: 1-ثروت، بدون زحمت 2-لذت، بدون وجدان 3-دانش، بدون شخصیت 4-تجارت، بدون اخلاق 5-علم، بدون انسانیت 6-عبادت، بدون ایثار 7-سیاست، بدون شرافت این هفت مورد را گاندی تنها چند روز پیش از مرگش بر روی یک تکه کاغذ نوشت و به نوه‌اش داد . ...
20 مرداد 1390

دوستت دارم ...

چند روز پیش محمد جواد به من گفت:مامانی برام ماشین مخسر (میکسر) میخری منم بهش گفتم نه نمیخرم اونم در جواب من گفت ماشین نمیخری یعنی منو دوست نداری بهش گفتم چرا دوستت دارم ماشین خریدن یا نخریدن هیچ ربطی به دوست داشتن یا نداشتن من نداره... گوگوجی من محمد جواد عزیزم خیلی  دوستت دارم ...
17 مرداد 1390

روز پنجم ماه رمضون...

صبح اون روز بابایی از سرکار اومد خونه منم طی برنامه ریزی که کرده بودم رفتم دانشگاه با مدارکی که یه چند روزی طول کشید تا آماده کنم خیلی وقت بود از مترو استفاده نکرده بودم هوای مترو برخلاف هوای بیرون سرد بود یادمه سری قبل که رفته بودم دانشگاه یه بنده خدایی سرما خورده بود پیش خودم گفتم کی تو این هوای گرم سرما میخوره همین که رسیدم خونه سرما خوردم اینبار هم اونقدر گم و سرد شدم باز سرما خوردم بگذریم آقای بدری و خانم محمدی یه برگه بهم دادم برا تصفیه حساب و از این جور چیزا تو این هوای گرم ودهن روز ازاین دانشکده به حسابداری و بانک و ساختمون ITکتابخونه ساختمون اداری امور مالی و ...برا گرفتن امضا ولی از بد شانسی من امضای آخر که مربوط بود به...
17 مرداد 1390